میگم
قدیما یادتونه چقدر دوست داشتیم ازسختی های اون دوره خلاص بشیم وبه آسایش برسیم؟
مثلا
خانواده هاواقوام خیلی به هم سرمیزدند وهمین طی مسیربراشون کمی سخت بودتا اینکه تلفن آمدوهمه خوشحال که آخ جون دیگه بایه تلفن هم میشه احوال پرسی کنیم
خدایی بازاوایل خوبتر بود بیشتر بااین تلفنه احوال میپرسیدیم
میرفتیم سرخیابون وتوصف انتظارکه نوبتمون بشه وزنگ بزنیم به…چقدرم زیادبودن طایفه مون نمیدونستیم به کی زنگ بزنیم؟
اماامان ازروزی که هرکدوم گوشی دارشدیم
من نمیدونم ماتغیرکردیم ؟
یاطایفه مون کوچک شده ؟
یاهردوگزینه؟
مهم اینه که یه اتفاق بزرگ افتاده…
همه چی داریم ولی…
فکرکنم بعضی ها مون یادمون رفته اینا هم جواب داره…
آخرین نظرات